عمليات والفجر 8 در 20 بهمن ماه 1364 شروع شد كه طولاني ترين عمليات دوران جنگ بود كه 75 روز طول كشيد و تقريبا تنها عمليات مهمي بود كه توانستيم منطقه بسيارمهمي از خاك عراق را به تصرف خود در بياوريم. يعني در والفجر 8 ارتباط دريايي عراق با خليج فارس قطع شد. مثلث فاو كه بر روي نقشه مي بينيد به طور كامل به تصرف ايران در آمد. بعد از عمليات بيت¬المقدس چنين هدفي در دستور كار جمهوري اسلامي بود؛ يعني بعد ازفتح خرمشهر اينكه ما جنگ را چگونه تمام بكنيم يكي از مسائل بسيار مهم بود، و وقتي كه قرار شد براي ختم ما از مرز عبور بكنيم جنگ اينكه كجاي عراق را بگيريم كه تأثير تعيين كننده در جنگ داشته باشد يكي از مسائل مهم بود. براي مقدمه شايد بد نباشد اشاره كنم كه بعد از فتح خرمشهر عمده مسئله جنگ بحث خاتمه جنگ بود. خاتمه دادن به جنگ هم به نظر مي رسيد كه چند راه حل بيشتر ندارد: يكي از راه حل ها اين بود كه صدام و رژيم بعث سقوط كنند و قضيه حل شود. يكي از راه حل هايش اين بود كه ما اينقدر فشار روي گرده صدام بگذاريم تا خواسته هاي ما را بپذيرد. خواسته هاي ما هم معلوم بود؛ يكي اين كه عراق به قرارداد1975 برگردد. خواسته دوم¬مان هم اين بود كه خسارات جنگ را تأمين بكند. خواسته سوم ما اين بود كه تضمين بدهد كه ديگر چنين جنگي اتفاق نخواهد افتاد. راه حل بعد اين بود كه ما جنگ را با فشار روي صدام به گونه اي ادامه بدهيم كه قدرت هاي حامي صدام احساس خطر بكنند و احساس بكنند برنامه به هم خواهد ريخت؛ لذا آنها وارد عمل بشوند و حداقل خواسته هاي ايران را تضمين شده در يك چارچوبي دربياورند و بپذيرند و قضيه جنگ خاتمه پيدا كند. به نظرم اين سه راه حل بيشتر به صورت كلام به نظر مي رسد؛ البته در دل سه راه حل راه حل هاي مختلفي وجود داشت، وليكن عمده كار اين بود. بعد از فتح خرمشهر اگر ما مي¬خواستيم صدام را سرنگون بكنيم و چه به صدام فشاري وارد كنيم كه خواسته هاي ما را بپذيرد، چه جريانات بين المللي به اين نتيجه برسند كه پيروز ميدان ممكن است ايران باشد، براي اين كه پيروز كامل نشود يك كاري بكنيم جنگ خاتمه پيدا بكند. ما اگر مي خواستيم در داخل سرزمين هاي عراق عمليات بكنيم تقريباً دو سه نقطه بيشتر براي عمليات وجود نداشت:
بقيه در ادامه مطلب